هنر نزد گرجیان است و بس
انسانهاي اوليه را ميتوان در قفقاز جنوبي، به ويژه در گرجستان، خيلي پيش از دورة پارينه سنگي يعني عصر وابسته به فرهنگ پارينه سنگي رديابي كرد. در دورة مربوط به آثار دورة پارينه سنگي در اراضي گرجستان، انسان در گستره وسيعي سكونت گزيده بود. يكي از قرارگاههاي آن زمان كه بيشتر قابل ملاحظه است، در ياشتخوا، در نزديكي سوخومي كنوني است.
تعدادي از ابزارها و وسايل آن دوره در حوزه رودخانه ((قويريلا)) كشف شده است. دوره وابسته به فرهنگ قسمت اخير پارينه سنگي (100 تا 35 هزار سال پيش ) جمعيت زيادي را در قلمرو گرجستان به ويژه سواحل درياي سياه و حوزه رودخانه ((ريوني- قويريلا)) ( جايي كه غارهاي جروچي، ساگوارجيله و چاخاتي كشف شده است ) شاهد بوده است. سكونت در اين نواحي، به ويژه در دورة پارينه سنگي متراكم بود و استقرارگاههاي قابل توجه آن در دويس خورلي، ساكاژيا، ساگوارجيله، سامرتسخله، گورجيلاسكلده و نقاط ديگر قرار دارند (35 تا 10 هزار سال پيش). در قلمرو گرجستان قرارگاههاي متعدد و زيادي از غارهاي انسانهاي اوليه از دورة نوسنگي بدست آمده است. اوديشی، كيس تريكي، آناسئولي، زموآلواني و برخي ديگر، از جمله اين غارها هستند.
توسعه كشاورزي و دامپروري، ذوب مس و برنز و پيشرفت فنون همگاني در اواسط هزارة چهارم پيش از ميلاد برطرف كردن موانع فضاي زندگي اجتماعي و اقتصادي جامعه منجر شد. آغاز هزارة سوم پيش از ميلاد، بنيان عرصه جديدي را پي ريزي كرد - عصر مفرغ، اين عصر در گرجستان با فرهنگ بومي غني، مشخص ميشود. به ويژه در اين زمينه، ساختار تپههاي بزرگ (كورگانها) در تريالتي (كارتلي پايين) قابل توجه است، كه گواه پيشرفت قطعي زندگي اجتماعي در آن دوران است: جامهاي گرانبها، ظروف نقرهاي، وسايل گوناگون مربوط به عصر مفرغ مياني- همه آنها در تريالتي از زير خاك بيرون آورده شده است.
اواخر عصر مفرغ و اوايل عصر آهن، توسعه بسيار اقتصادي سراسر قلمرو گرجستان را شاهد بود كه همراه با سطح بالايي از صنايع دستي، گسترش روابط تجاري و توأم با افزايش نابرابريهاي اجتماعي بود. در اواخر نيمة دوم هزارة دوم پيش از ميلاد، شروط لازم براي ظهور يك جامعه طبقاتي بوجود آمد.
گرجستان در هزارة نخست پيش از ميلاد
در اسناد مكتوب پادشاهان اورارتو، ((آرگيشتي)) و ((ساردور)) دوم، دياخوئي و قولها به عنوان اتحاديه بزرگي از قبايل نام برده ميشوند كه آنان به دفعات با هم برخورد داشتهاند. ثروت و قدرت ((قولها)) در اسطورههاي آرگونانهاي يونان باستان منعكس شده است.
در قرن ششم پيش از ميلاد، در درة اگريسي در گرجستان غربي، دولتي به ظهور ميرسد كه يونانيان باستان از آن به عنوان (( سرزمين كولخي)) نام ميبرند و در بارة آن اطلاعات ارزشمندي به يادگار مانده است.
در دورة پاياني قرن 6 پيش از ميلاد پادشاهي كولخيس (اكنون به عنوان پادشاهي اگريسي اشاره داده ميشود) سكه نقره خود را كه در منابع به عنوان ((سكه سفيد كولخي)) شناخته ميشود، ضرب كرد. اين سكهها نه تنها در سواحل درياي سياه، بلكه همچنين در پادشاهي كارتلي و در طول مرزهاي آن رواج داشت.اقتصاد پيشرفته و شرايط مطلوب جغرافيايي و طبيعي كولخيس، يونانيان را جذب كرد.
قرون 6-4 پيش از ميلاد دوره استحكام عميق قبايل كارتلي، عمدتاً ساكنان گرجستان شرقي و جنوبي شد. قبايل مسخي وارد صحنه شدند و بتدريج به طرف شمال حركت كرده و سكونت خود را در قلب كارتلي شكل دادند. متسختا يكي از چنين سكونت گاههايي بود كه نام خود را از نام قومي ((مسختي ها)) گرفته است.
يافتههاي باستان شناسي نشان ميدهد كه از زمانهاي اوليه، متسختا شهري پيشرفته و قدرتمند بوده است. اين مسئله به طور روشني توسط آثار تاريخي بدست آمده (آكروپليس و غيره) كه از شهر و محيط پيرامون آن از زير خاك بيرون آورده شده، به اثبات ميرسد. پادشاهي كارتلي (ایبريا) و كولخيس، جزو اولين دولتهايي بودند كه در قفقاز تشكيل شدهاند.
دولتهاي باستانی گرجي پيوندهاي سياسي و اقتصادي با ايران هخامنشي، سلوكيها، پونتوس و غيره داشتند. از اين رو در قرون 6 تا 4 پيش از ميلاد پادشاهي كارتلي و كولخيس نقش مهمي را در زندگي سياسي و اقتصادي دنیاي باستان ايفا كردهاند.
در دوره كلاسيك گرجستان قدرت گرفت: كشاورزي و صنايع دستي آن توسعه يافت و شهرهاي چندي ساخته شد.
گرجستان در قرن یکم و دوم ميلادي
آثار فرهنگ مادي گواه بر سطح بالايي از هنر معماري و ساختمان سازي، زرگري، نقاشي و شيشه گري است. پيشرفتهاي فرهنگي و فدرت اقتصادي گرحستان در دورة مورد بحث توسط اقلام بدست آمده در حفاريهاي متسختا - آرمازي، اوپلپيس تسيخه، واني، تسيخه - گرجي(آرخئوپليس) و غيره تأييد ميشود.
فرهنگ مادي دورهاي كه در ناحية مشخص شكل گرفته است، آثار معماري آن توسط عظمت و لطافت شكل آنها، متمايز ميشود. قابل ملاحظه است كه در متسختا ادارهاي براي معماران و هنرمندان برجسته وجود داشت. از آثار زنده آرماز- تسيخه (ارگ)، - شاه نشين- است، كه بايد مستثني شود. از اين نوع، قلعه بزرگ ديگري در روستاهاي تسيتساموري در ناحيه متسختا موجود است كه به نام زدان- تسيخه شناخته ميشود و مؤلفان خارجي آن را سئوسامورا نام بردهاند. از آثار معماري دوره كلاسيك در گرجستان غربي قابل ملاحظه ترينشان آنهايي هستند كه در واني قرار دارند و چون باقيماندهاي از يك قلمرو (سايت) شهري به عنوان اقامتگاه فرمانروايان لازيكا در دورههاي قبل، كاربرد داشتهاند. گورستان (بقعه) اعضاي خانواده سلطنتي و اشراف كه در متسختا (نزديكي باگينتي و ايستگاه راه آهن) يافت شدهاند، نمونههاي كاملي از آثار معمارياند. زيورآلات طلايي كه سنگهاي قيمتي در آن كار گذاشته شده، يعني انگشتر، گوشواره، دستبند، آويزها، منجقها، الماسها و غيره، در اينجا يافت شدهاند كه كارهاي اصل هنر جواهركاري است.
به موازات هنر زرگري، حرفههاي ديگري توسعه پيدا كرد: آجرپزي، توليد ظروف شيشهاي، سلاحهاي فلزي و غيره. تجارت نيز در سطح مناسب بود و به سوي كشورهاي خارجي گسترده شده بود. راههاي تجاري بين المللي از متسختا ميگذشت.
گرجستان در قرن چهارم ميلادي
در سالهاي 330، مسیحيت به عنوان دين رسمي و دولتي گرجستان اعلام شد. اين دوره بر آغاز توسعه هنر و ادبيات دلالت دارد. اعضاي انجمنهاي عاليرتبه كارتلي و اگريسي، با ادبيات و فلسفه شرق و غرب، به خوبي آشنايي داشتند. در ميان آنها دانشمندان و فيلسوفان والامقامي چون پترايبرياني و ايوني لازي (قرن پنجم) وجود داشتند. مراكز فرهنگي و هدايت افكار در گرجستان به وجود آمده بود كه بعضي از آنها اهميت بين المللي داشتند. در قرن چهارم مكتب علم معاني بيان و فلسفه در نزديكي فازيس (پوتي امروزي) شكل گرفت. در كنار نمايندگان نخبگان محلي، دانشجوياني از خارج نيز براي آموختن به اين مدرسه ميآمدند. اين مدرسه همچنين محل تحصيل فيلسوف و ناطق مشهور يوناني تميستيوس بود كه ميگويد پدرش اوگئيوس، دانش را در همين مدرسه بدست آورد.
مسيحيت ادبيات كهن گرجي را نابود كرد و شروع به ايجاد ادبيات مربوط به خود كرد که اغلب شامل آثار ترجمه شده بود. قديميترين كتابها و سپس انجيلها و ((وصيت نامه قديمي)) از منشاء يوناني و سرياني ترجمه شدند. به زودي كارهاي اصلي، اغلب تاريخ انبيا و قديسين، ظاهر شدند. (( شهادت شوشانيك)) گرجي قديمي، در قرن پنجم نوشته شده بود. چنين كار ديگري، از نويسنده گمنام، تحت عنوان ((شهادت استاته متسختي)) از قرن ششم به ما رسيده است.
آثار معماري كليسايي و نيز تعدادي ساختمان غير مذهبي (براي مثال قلعه اوجارما) تا امروز پا برجا ماندهاند. كليساهايي كه با سبك بازيليك در بولنسيي و اوربنيسي وجود دارند، به قرن پنجم تعلق دارند و گنبد چليپايي كليساي جواري در پايان قرن ششم و اوايل قرن هفتم در نزديكي متسختا، در محل تلاقي رودهاي آراگوي و متكواري، ساخته شدهاند كه از آثار ارزشمند معماري هستند. تاريخ اين آثار به قرن پنجم و ششم ميلادي بر ميگردد، كه گواه سطح بالاي هنر معماري درگرجستان است.
گرجستان در قرن سيزدهم ميلادي
دوران شكوفايي و اقتدار گرجستان
در دهة نخست قرن 13 ميلادي، سلطان ارزنجان و امير ارزروم تابع ملكه تامار بودند. در سال 9-1208 تامار ارجيش را تحت انقیاد خود در آورد و در سال 1210 نيز به شهرهاي شمال غربي ايران دستيازي كردند. كوه نشينان ماوراء قفقاز مطلقاً خود را تخت سلطه ملكه تامار قرار دادند و سوگند ياد كردند كه به او وفادار باقي بمانند. سياستهاي ملكه تامار توسط پسر و وارثش (( لاشاگيؤركي چهارم)) (1223-1213) ادامه يافت. در سالهاي 1220 گرجستان از نظر سياسي و اقتصادي يك پادشاهي فئودالي قدرتمند بود.
قدرت سلطنتي متمركز، در تقويت شهركها و توسعه تجارت و صنعت سهيم بوده و افزايش قابل توجه جمعيت شهرنشين را سبب شد. شهرها در تغيير خود، علاقمند بودند بدور از انزواي فئودالي به حيات خود ادامه دهند و در پشتيباني از اتحاد كشور موفق شوند. تفليس و كوتائيسي موقعيت رهبري را در اقتصاد گرجستان در اين دوره به عهده داشتند. روستاوي، سامشويلده، دمانيسي، آتني، گوري، ژينوالي، آرتانوجي، آخالتسيخه، خوناني، خورنابوجي،تلاوي و ديگر شهرها نيز مطرح بودند. آغاز قرن يازدهم با رشد بالاي شهرها و شهركها همراه بوده است. صنعت از كشاورزي تفكيك ميشود، كالاهاي آنها با تقاضاي زياد جمعيت روبرو ميشود.
توليد سفالينهها (كتسي) و ظروف حلبي، عطريات، آهنگري، درودگري، نانوايي، صحافي، نسخهبرداري و غيره، توسعه بسيار مييابد. انتشار وسيع و توسعه صنايع متعدد در گرجستان در دورة مورد بررسي، نه تنها توسط منابع مكتوب تاريخي، بلكه بوسيله آثار هنري فرهنگ مادي نيز تصديق ميشود. در قرون 11 و 12 ميلادي، گرجستان با ظروف طلايي، نقرهاي و مسي مورد ملاحظه قرار ميگرفت، ظروفي نيز از كريستال ساخته ميشد و شيشههاي ساده و برشدار نيز توليد ميشد. بافندگي و سوزندوزي از قديم الايام در گرجستان شناخته شده بود. صنعتگران اين دوره، طبقه معيني را تشكيل نميدادند، تعدادي از انها برده و تعدادي انسانهاي آزاد بودند. تجارت دست در دست صنعت، گسترش يافته بود. قسمت زيادي از ثروتهاي ايجاد شده را كالاها (صنايع دستي، مصالح ساختماني، شمشهاي طلا و نقره و زيورآلات ساخته شده از اين فلزات، سنگهاي قيمتي و غيره) تشكيل ميدادند.
براساس نظر آكادميسين ايوانه جاوا خيشويلي ((كالايي نبود كه در بازار يا نقاط روستايي خريداري نشود)) يعني ادوات كشاورزي، مواد خوراكي و غيره موقعيت گرحستان بر سر راههاي تجاري، شرق و غرب را بهم متصل ميكرد- كه در دورة باستان نيز شناخته بود- و در توسعه تجارت خارجي نقش مهمي داشت.این راه گسترش ارتباط با دیگر کشورها را تسهیل می کرد ارتباطات تجارت خارجي گرجستان با ديگر كشورها در قرون 11 و 12، نه تنها در ادبيات تاريخي، بلكه توسط سكه شناسي و اشياء باستاني نيز تصديق ميشود. شاه حمايتهاي زيادي از بازرگاني خارجي ميكرد. راههاي تجاري خوب، سبب شده بود كه اين كشور با جهان خارج ارتباط داشته باشد. كاروانهاي منسوجات، عطريات، يراق، شكر، و غيره را از بيزانس و كشورهاي مسلمان به گرجستان ميآوردند. در قرن 12 پشم از مصر وارد ميشد. تفليس مركز تجارت داخلي و خارجي گرجستان بود. ديگر شهرها نيز به خوبي در تعامل بازرگاني فعال بودند. بازرگانان طبقه اجتماعي مهمي را تشكيل ميدادند. شاه و كليسا براي خود بازرگان برده مخصوص به خود داشتند. آنها در داخل كشور تجارت ميكردند و سهمي از كالا (موم، نمك و غيره) و پول را به اربابان خود ميدادند.
در تفليس بازرگانان ثروتمند حلقهاي از جمعيت ممتاز را تشكيل ميدادند. با دارا بودن ثروت، آنها بر تمام كشور اعمال نفوذ ميكردند. شاه به خوبي اهميت بازرگان بزرگ را براي كشور درك ميكرد، و آنها را با تشريفات ويژهاي، حفاظت ميكرد. آنها با اشرافيت فئودالي ارتباط تنگاتنگ برقرار كرده بودند، تعدادي از آنان با خريد رتبه و مقام، به جرگه اشراف پيوسته بودند. بازرگانان صنف خاص خود را داشتند كه توسط پيرترين آنها كه وظيفهاش مديريت امور بازرگاني و برقراري ارتباط با بازرگانان خارجي بود، سرپرستي ميشدند. فعاليتهاي بازرگانان مايه كمك و دلگرمي دولت بود. قابل ذكر است كه در كنار فعاليت بازرگاني، بازرگانان بزرگ، روابط اقتصادي و نيز ديپلماتيك با ديگر كشورها را نيز انجام ميدادند.پيشرفت طبقه بازرگانان در زندگي اجتماعي با اين واقعيت تصديق ميشود كه بازرگانان ثروتمندي به نام ((زانكان زورا بابلي)) در سازماندهي ازدواج ملكه تامار شركت داشته و هم او بود كه شاهزاده يوري بوگولوبسكي را به گرجستان آورد.
در قرون 12-11 ميلادي گرجستان داراي نظام قانونمند مالي بود ضرب سكههاي دولتي و فلزي كه بايد بكار برده شود، مقياس قيمتها و قواعد خروج پول از گردش معين شده بود. از اوايل قرن دوازدهم، كشور ترقي اقتصادي را تجربه كرده بود كه توسط اصلاحات اقتصادي داويد باني انجام شده بود. پول قانوني آن زمان طلا، نقره و مس بود كه مسكوكات طلا و نقره در تجارت بين المللي و بعدها داخلي بكار برده ميشد.
كشاورزان گرجستان در اين دوره در سطح بالايي قرار داشت و ادوات كشاورزي كاملتر شده بودند. بزرگترين اهميت، گسترش وسيع گاوآهن بود، گاوآهن بلند در اراضي پست كاختي كاربرد فراوان داشت كه شرايط طبيعي آن، استفاده وسيع از آنرا امكانپذير ميكرد. در كار روزمره، روستاييان ابزارهايي را بكار ميبردند كه در طول زمان آزموده شده بودند: بيل، پارو، كج بيل، داس، تبر، چاقوي هرس و غيره.
همانند دوران قديم، اقتصاد گرجستان در قرون 12-11 از انواع مختلف حمل و نقل، در ارتباط با شرايط طبيعي هر منطقه بهره ميگرفت.يافتههاي مردم شناسي گرجستان اين امكان را مي دهند كه ردپاي طرحهاي وسايل نقليه متعددي را كه بكار برده ميشد، كاملاً در شرايط محلي جستجو كنيم. در نقاط كوهستاني گرجستان سورتمه بكار برده ميشد. در حالي كه در دشتها، گاريهاي دوچرخه معمول بود و در نقاط بينابين، مخلوطي از اين دو وسيله بكار گرفته ميشد.
در دورة مورد بحث، آسياهاي آبي نقش مهمي را در فنون كشاورزي بدست آورده بودند. كشاورزی در سايه كانالها آبياري و آبگيرهاي عمدهاي كه در اثر كوششهاي دولت در درة تیريپوني، در قلمرو روئيسي، اوربنيسي، سامگوري در كاختي و ديگر جاها احداث شده بود، به سطح بالايي از توسعه دست يافته بود. در كنار اين ساختارها، لولههاي آب و آبروها در واردزيا، دمانيسي، گگوتي و تفليس نيز به سطح بالايي از شبكههاي آبياري در قرون 11-12 ميلادي دست يافته بودند.
پرورش غلات و حبوبات در كشاورزي گرجستان توسعه يافته بودند. براساس تحقيقات آكادميسين ای، جاواخيشويلي 450 نوع انگور در گرجستان پرورش داده ميشد. علاوه بر آن، پرورش گياهان صنعتي از قبيل كنف، كتان و غيره گسترش يافته بود. كتان در آن منطقه، از دوران باستان كشت ميشد و دركنار عسل و موم (كه توسط زنبورداري بيسار پيشرفتهاي توليد مي شد) سهم برجستهاي را در بازرگاني داخلي و خارجي دارا بود. دامداري نيز خوب توسعه يافته بود كه براي استفاده در توليد مثل، توليد گوشت، لبنيات، پوست و پشم انجام ميشد. پرورش ماكيان نيز نقش مهمي را بازي ميكرد و پرورش كرم ابريشم به جهت اينكه ابريشم يكي از اقلام مهم صادراتي بود، از اهميت خاصي برخوردار بود.
قرون 11 و 12 ميلادي شاهد سطح بالايي از توسعه فرهنگ گرجستان فئودالي از جمله فلسفه، تاريخ، ادبيات، معماري، نقاشي، مينياتور، فلزكاري و سفالگري بود. منظومه عظيم حماسي شوتا روستاولي به نام ((پلنگيه پوش)) در پايان قرن 12 و آغاز قرن 13 سروده شده است. كارهاي ادیبانه و عالمانهاي در مراكز فرهنگي گرجستان در داخل و خارج كشور به نمايش در ميآمد. فرهنگ بسيار توسعه يافته قرن 12 گرجستان در دورة پيش تدارك ديده شده بود. صومعه ايويرون در كوه آتن، صومعه گرجي در كوه سياه، صومعه صليب مقدس در فلسطين، صومعه پتريتسوني در بلغارستان، مراكزي گرجي بودند كه در آنها كارهاي علمي و فرهنگي عميقي انجام ميشد.
فرهنگ كشور با توسعه تعليم و تربيت، كه به ترقي قابل ملاحظهاي در دورة مورد بررسي نايل شده بود، دست يافته بود. مدارس عموماً وابسته به كليساها و صومعهها بودند. نظام تعليم و تربيت گرجستان در حقيقت كاملاً تابع ايدئولوژي مسيحيت بود. اين نظر با اين موضوع كه مدارس ابتدايي در بسياري از شهرها، در كنار مدارس روحاني فعاليت داشتند، به اثبات ميرسد.
تصادفي نيست كه ساختمان مدارس (سمينارياها) در نزديك صومعههايي نظير اوپيزا، اوشكي، شات بردي، برتا، خاندزتا و غيره، يافت ميشود. مدارس، تحت سرپرستي كليساها و صومعهها، رسمي بودند، موضوعاتي كه در آنها تدريس ميشد عبارت بودند از: الهيات، سرودهاي مذهبي و استنساخ تأليفات گرجي در عين حال، فرزندان اعضاي خاندان سلطنتي و فئودالها توسط معلمان خصوصي آموزش ميديدند. بزرگترين كليساها نه تنها براي فعاليتهاي آيين ديني، بلكه به عنوان مراكز و مدارس تعليم و تربيت در خدمت بودند.
آشنايي نزديك با سيستم آموزشي بيزانسي، نقش مهمي را در توسعه مدارس آموزشي در قرن 11 و 12 دارا بوده است. بسياري از گرجيها در بيزانس آموزش ديده بودند، در نتيجه تعدادي از آنان اديبان برجستهاي بودند (براي مثال اپرم متسيره) گيورگي متانس ميندلي، هشت نفر گرجي جوان را به بيزانس فرستاد تا آموزش ديده و در ادارة امور ديني در صومعه ايويرون بكار گمارده شوند.
شاه داويد باني، توجه خاصي به آموزش مردم خود داشت. اين حقيقت توسط وقايع نويس ارمني ((واردان باردزمرتس)) از نظر دور نمانده است. داويد در آموزش مردم ايبري دقت زيادي كرده و او به دنبال دانش است، شاه چهل كودك را برگزيد كه آنها را به يونان فرستادند آنها زبان بياموزند و ترجمههايي را كه توسط آنان در آنجا انجام شده، به كشور بياورند. سه نفر از آنها از دانشمندان برجسته شدند.
در زمان داويد باني، مدرسه و فرهنگستان متعددي در گرجستان وجود داشت كه از ميان آنها گلاتي جاي ويژهاي داشت. مورخ دربار شاه داويد در باره فرهنگستان گلاتي گفته است كه: اين فرهنگستان كه در نوع خود اورشليم دوم است، در شرق براي يادگيري و آموزش ارزشمند دانش است. آتن دوم و اولين مركز فوق العاده گسترده قوانين الهي و همه شكوه و جلال كليسائي است (زندگي داويد، شاه شاهان، ترجمه كارترين ويویان ص 12 دست نويس). فرهنگستان گلاتي، جزو نخستينها بود كه در دورة توسعه فئوداليسم تأسيس شده بود. اين فرهنگستان نيازهاي عملي روز را پاسخ ميداد و حركات ايدئولوژيكي را كه راه رنسانس گرجستان را پيش بيني ميكرد، هموار كرده بود.
در كنار گلاتي، مراكز فرهنگي، روشنگري و علمي ديگري نيز در گرجستان آن زمان وجود داشت. در ایقالتو نيز مدرسه عالي وجود داشت(فرهنگستان ايقالتو). بقاياي اين مدرسه در ويرانههاي حياط صومعهاي، به دست آمده است كه به احتمال زياد، ساختماني مجزا بوده است. پنجرهها و همان طور محراب آن، آشكار شده است. مؤسس و اولين رئيس فرهنگستان، آرسن ايقالتوئلي بود كه در سالهاي 1120 از گلاتي به ايقالتو آمده بود. در ميان ديگر مراكز آموزش عالي ميتوان از ساخت يك فرهنگستان در گرمي نام برد.
كارهاي ادبي عميق، فلسفي و ترجمه در مراكز فرهنگي و آموزشي در خارج گرجستان انجام ميشد (صومعه پتريتسوني در بلغارستان و غيره). در اين دوره تعدادي كارهاي اساسي نوشته شدند و آثار مهم فرهنگ جهان به زبان گرجي ترجمه شد كه پيشرفت دانش و اديبات ملي را تسهيل كردند.
از دانشمندان گرجي كه در خارج از گرجستان داراي فعاليت چشمگيري بودند، گيورگي متاتس ميندلي، اپرم متسيره و گيورگي خوتسس مونازوني(متسيره) مشهورترند.
معماري گرجستان شاهد رشد ويژهاي در قرون 11 و 12 است. كليساهاي بزرگ و مهمي شاخته شدند كه ساختارهايي از روشهاي جديد را به نمايش درآوردند. تا قرن 11، آثار معماري به كليساي باگرات در كوتائيسي، سوتي تسخوه لي در متسختا، كليساي جامع در الله وردي در كاختي و سامتاويسي در كارتلي و غيره تعلق داشتند. قرن دوازدهم شاهد ساختمان كليساي بزرگ صومعه گلاتي، كليساي گنبدي در تيقوا، كلیساهای ايكورتا، بتانيا، كواتاخوي و غيره بودند.
از بناهاي شهري ايجاد شده در قرن يازدهم، قصرگگوتي است كه درخور تأكيد ويژه است ( قسمتهايي از اين قصر به دورههاي پيش تعلق دارد) اين قصر به منظور پناهگاه و براي مواقع شكار، در نظر گرفته شده بود. آنچه از اين قصر بجا مانده، حاكي از عظمت آن است، كه اجازه ميدهد تخمين زده شود كه اقامتگاههاي سلطنتي در شهرهاي پايتخت تفليس و كوتائيسي خيلي بيشتر زير نفوذ بودند. ويرانه خانههاي شهري در محلهاي دمانيسي، سامشويلده و مجموعه صومعهاي گودارخي كشف شدهاند. سبك بناهاي شهري، در ارتباط نزديك با كليساهاي آنجا بود، اختلاف بين آنها عمدتاً كاركردي بود.
در بين بناهاي شهري، فرهنگستان گلاتي در خور يادآوري ويژه است. اين بناي يك طبقه عملاً سالن سخنراني بزرگي با دو ورودي بود.
مجموعه صومعهاي داويد گاره جا و واردزيا كه در دل صخرهها كنده شدهاند، در تاريخ معماري گرجستان جاي ويژهاي را اشغال ميكنند. مجموعه صومعهاي گاره جا كه توسط داويد گاره جا تأسيس شده است، در قرون وسطي به رشد و توسعه خود ادامه داده و از تعدادي صومعه تشكيل ميشد (داويد، برتوباني، اودابنو، ناتليس متسملي، چيچ خيتوري و غيره). حجرههاي زياد و همان طور يك كليسا، نمازخانه و يك سفره خانه، در دل صخرهها حفاري شده است. بسياري از حجرهها با نقاشيهاي ديواري تزيين شدهاند. آثار معماري واردزيا گیورگی سوم آغاز و بوسیله ملکه تامار کامل شد واردزیا شامل تعداد زيادي حجره است (صدها مورد). در زمان تهاجمات، واردزيا به عنوان دژ نظامي مورد استفاده قرار ميگرفت. از سيماي مهم اين مجموعه تعداد زيادي نقاشيهاي كليسايي آبرنگ روي گچ است كه در ميان آنها تصوير گيورگي سوم و تامار ديده ميشود.
در كوهستاني نه چندان دور از واردزيا غار وانمايي يا واني قرار دارد، كه به عنوان صومعه نيز بكار گرفته ميشد. ديگر مجموعههاي معمولي كنده شده در صخرهها نيز هنوز پابرجا هستند، از جمله در سامساري و جاواختي.
آثار مهم مهندسي قرون 11 و 12 ميلادي، كانال آبياري شيو - مقويمه تسخالتبا (در دوره سلطنت ملكه تامار ساخته شده است) و همچنين پلهاي بسلتي(نزديك سوخومي) و دومدالي (در آجارستان) است. ساختمان قلعهها توسعه يافت. اين قلعهها در صخرههاي عمودي ساخته ميشدند كه جاده ها، گردنهها و شهرها را محافظت ميكردند. قلعههاي ساخته شده در آن دوره راه نفوذي نداشتند (كه طبيعي بود، زيرا بيش از ظهور سلاحهاي آتشين ساخته شده بودند) قابل توجه است كه قلعهها طوري هماهنگ با صخرهها و كوهها ساخته ميشد كه يك ساختار واحد براي مثال، ميتوان خرتويسي، آتسقوري، اوكروستسيخه، تموگوي و غيره را نام برد.
قرون 11 و 12 ميلادي شاهد شكوفايي هنرهاي زيبا بود. در نيمه اول قرن يازدهم، تمايل محسوسي به مجسمه سازي تزييني قابل توجه است. كه در دورههاي بعد كمتر مشخص بود و برجستگي سردر كليساها، بندرت مشاهده شدند. در زرگري (به ويژه در قرن 12) تزئينات (طرح زينت آلات) آشكار شدند. نمونه زنده اين تمايل، شمايل باكره مقدس و كودك از خاخولي از گلاتي است كه اثري جهاني از هنر زرگري است (مربوط به نيمه اول قرن دوازدهم ميلادي).
زرگران بشكن و بكا اوپيزاري در سلطنت ملكه تامار به نهايت درجه شهرت رسيدند. قلمزني انجام شده در انجيل تسقا روستاوي (با صحنههايي از تصليب و نماز) همانند كار حكاكي در كليساي آنچيس خاتي (تصوير از باكره مقدس، جان باپتيست و ديگر قديسين با طرح تزئيناتي در اطراف لبهها) توسط بكا اوپيزاري انجام شده است. بشكن اوپيزاري كارهاي قلمزني (جلد كتاب) انجيل برنا را انجام داده است.
سبكهاي متعددي در آثار زرگري اين دوره قابل مشاهده است. مكتبهاي بسياري وجود داشت (در اوپيزا، تبتي و گلاتي) و هر كدام از آنها روش خاصي را با بعضي از حيطههاي فردي و رویه تاريخي خود را دارا بودند. ارزش آثار زرگران گرجي كمتر از آثار بيزانسي نبود و بسياري از اين آثار، جاي مهمي را در هنر جهان اشغال ميكنند.
هنر تذهيب نوشتهها و نقاشي مينياتور نيز در قرون 11 و 12 در گرجستان توسعه يافته بود. نمونههاي نادر كتابهاي خطي تذهيب شده قرون وسطايي به دست ما رسيده است. كتابهاي گرجي آن زمان با خوش نويسي زيبا، تنوع طرحهاي تزئيني و مينياتورهاي ناب مشخص ميشود.
هنر مينياتوركاري بر روي كارهاي طلا، نقره و مس در گرجستان از دوران باستان شناخته شده بود. ميناكاريهاي تيغهاي گرجستان شهرت خاصي دارد. اين هنر در قرن دوازدهم در برابري با معماري و نقاشي ديواري قرار داشت. نمونه زنده اين هنر شمايل خاخولي است كه فقط صورت، دستها و قسمتي از هاله، به جا مانده است. هنر ميناكاري گرجستان با رنگهاي ويژه (سبز رقيق نيمه شفاف) و عمق رنگها مشخص ميشود.
هنرهاي تطبيقي نيز در قرون 11 و 12 پيشرفت خوبي داشت. ظروف مسي و سفالي بسيار هنرمندانه حاكي از ورود هنر به زندگي روزمره بود توليد پارچههاي زري (اوكينو) جاي مهمي را در توليدات منسوجات دارا بود.
فلسفه نيز رشد قابل ملاحظهاي كرده بود كه با توسعه فرهنگ غير مذهبي و ولتان شانگ (جهان نگري)، پيش برده شده بود. مفاهيم انسان و منظور از موجوديت او در فلسفه گرجي گشوده شده بود توجه ويژه به انسانيت داده شده بود كه تظاهر شاعرانه و فلسفي خود را در منظومه پلنگينه پوش از شوتا روستاولي نشان ميدهد. تأثير ايدالهاي بشر دوستانه، كه در جامعه گرجستان شايع بود و در ادبيات و هنر خود را منعكس ميكرد، زمينه گفتگو در بارة علائم روشن رنسانس در گرجستان را به دانشمندان داده بود. از اينرو زندگي اجتماعي قرون 11 و 12 گرجستان، روشنگريها و فرهنگ آن، به همان سطح سياست و اقتصاد آن دوره بود.
منبع:
کتاب گرجستان در گذر تاریخ، نویسنده دکتر بهرام امیراحمدیان
دكتراي جغرافياي سياسي از دانشگاه تهران - استاد دانشگاه و محقق مسائل سياسي اجتماعي قفقاز، آسياي مركزي و روسيه
|